بسم الله الرحمن الرحیم

ساخت وبلاگ
من و باران باهم قرار گذاشته بودیم تا هروقت دل، تنگِ تو شد به سراغت بیاییم.. یک مشت خاطره روی دوش باد بفرستیم برایت تا یادمان کنی.. حالا تمامِ خاطره ها بی مقصد توی آسمانِ خدا می گردند تا یادت.. یادت نمی آید؟ شاید توی این سالها دیگر یادی از دستهای ابر نچکیده که سر بخورد روی پنجره ی اتاقت .. شاید هم آن پنجره دیگر خالی شده باشد از تو.. 

+دلم عجیب بهانه گیر شده این روزها.. پرسیدی : از چی خسته ای؟ جوابم: از اعتماد کردن.. چرا به هر روزنه ای از نور اعتماد می کنم سرابی بیش، از آب در نمی آید؟

+برای سرزمینم که غرق شده توی بی فکری ها و خودخواهی هایمان چه بگویم؟ مگر میشود از غم کودکانِ یتیم و اشک ِ زنان ِ بی یاورمانده و سفره های خالی و رنج ِ کارگرِ بی مزد مانده و شرم ِ مردان ِ غیور ، اندوهگین نشد؟ اما بنده ی ناچیز ناتوانم از چاره جویی و  فکرم را و کلمه هایم را گم کرده ام.. 

+ [صورتم را به شانه اش گذاشتم و گفتم: دوست دارم ماه من و تو همیشه پشت ابر بماند و هیچکس از عشق ما باخبر نشود. آدم ها حسودند ؛ زمان بخیل است ؛ و دنیا عاشق کش است.] [سال بلوا/ عباس معروفی]

+دلهایتان آسمانی، صفحه های دفتر حیاتتان به رنــ ـگــ صــ ـداقــــ ــت

بسم الله الرحمن الرحیم...
ما را در سایت بسم الله الرحمن الرحیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rangesedaghateman بازدید : 504 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 4:31